حجت الاسلام حسن روحانی در مناظره های ریاست جمهوری: "بنده فردی هستم که از ابتدای زندگی سیاسی مسیرم روشن است هیچوقت پادگانی فکر نکردهام هیچوقت پادگانی عمل نکردهام جزء افرادی هستم که حقوق خواندهام سرهنگ نیستم حقوق میدانم، حواسمان باشد چگونه حرف میزنیم".
اقای رئیس جمهور این صحبت های شما در مراسم تحلیف نیست؟!
دولت تدبیر و امید بر حاكمیت قانون، رعایت حقوق و آزادیهای همه شهروندان، پاسخگویی به جامعه و به مدیریت علمی، تأکید خواهد داشت.مردم میخواهند حرمت و كرامت داشته باشند. مردم میخواهند در فضایی آزاد، معنوی و عقلانی زندگی كنند. پدران و مادران جامعه ما در پی آیندهای مطمئن برای فرزندانشان هستند.
پاسخگویی شما این شد؟!!
حفظ حرمت و کرامت این شد؟!!
چرا میخواهید ما نلرزیم وقتی دولتمردان ما در حکومت اسلامی وعده میدهند و عمل نمی کنند.
شعار تدبیر شما در پرونده کرسنت کار ساز نبود یا برای این بود که اقا زاده نلرزه که یارانه15 ماه ایرانیان جریمه شدیم؟!!
درباره شعار امید هم مردم به وعده های دولت مردان امید دارند که برخورد گازانبری با کودکان شین آبادی و خبرنگاران به دلیل مطالبه وعده های شما و پاسخگویی خوب شما باعث امید بیشتر آنها شده است.
روز شنبه خانواده های آسیب دیده از آن رویداد شوم (یادتان که هست؟!) مقابل نهاد ریاست جمهوری تحصن کردند (همزمان با نشست خبری رئیس جمهور)؛ آنها پیگیر وعده های عمل نشده دولتمردان هستند: درمان کامل ایشان، پرداخت دیه، استخدام دانش آموزان و برقراری مستمری برای ایشان تا رسیدن به سن قانونی.
این در حالی است که واکنش دولتمردان به این ماجرا سکوت بود که طبیعتا نتوانسته مشکلات شین آبادی ها را حل کند اما همین سیاست سکوت به یکباره به سیاست سرکوب تبدیل شد.
خبرنگاران و عکاسان رسانه های مختلف حاضر در نشست خبری رئیس جمهور در مسیر بازگشت خود با کودکان شین آبادی که روی زمین نشسته بودند مواجه می شوند و پلاکارهای دست والدین ایشان توجه شان را جلب کند.
به نظر شرایط خوبی برای پیگیری رسانه ای مطالبات این دانش آموزان درد کشیده و خانواده هایشان فراهم شده بود اما این گونه نبود؛ خبرنگارانی که تصمیم میگرفتند با ایشان گفتوگو کرده یا عکسی از تحصن شین آبادی ها بگیرند، با واکنش تند مامورانی مواجه شدند که بدشان نمیآمد با داد و فریاد کردن، بقیه خبرنگاران را هم از ممنوعیت تهیه خبر از تحصن شکل گرفته آگاه کنند!
گرفتن دوربین، پاک کردن تصاویر گرفته شده، ممنوعیت گفتوگو با ایشان اینقدر تکرار می شود تا این سوال به وجود آید که چرا نمیتوان از دردی که آنها را به تحصن مجبور کرده، خبر تهیه کرد؟ یا اینکه پاسخ مسئولان را درباره گلایه ایشان جویا شد و در نهایت نگذاشت خبر این محدودیت عجیب در رسانه ها بازتاب نیابد؟
همه مجادله ها با خبرنگاران برای اعمال ممنوعیت در گفتوگو با شین آبادی ها در حالی رقم میخورد که کودکان چهره سوخته دبستانی شاهد ماجرا بودند. کودکانی که شدت جراحاتشان به حدی است که اگر با اعمال جراحی متعدد، اثر آن از پوست دست و صورتشان زدوده شود، از یاد نخواهند برد که بارها و بارها مسیر خیابان پاستور تهران را طی کردهاند تا برای حرف هایشان، برای نگرانی پدر و مادرهایشان در آینده، برای خروج از برزخ وعده هایی که داده شده و به نظر قرار نیست محقق شوند، گوشی بیایند.
کودکانی که وقتی در بیمارستان بستری بودند و هر آن احتمال داده میشد ریههای سوخته شان، ایشان را به دو همکلاسی پر کشیده مدرسه انقلاب شین آباد ملحق کند، کسی از وعده دادن برای آینده شان دریغ نمیورزید اما زمان زیادی نگذشته، اینقدر دستیابی به مسئولان برایشان سخت شده که راهی جز تحصن نمیبینند و وقتی با بایکوت خبری مواجه میشوند، ترجیح میدهند شب را همان جا مقابل در نهاد ریاست جمهوری سر کنند.